ناله های در

ساخت وبلاگ

کوچه های کوفه چشم بر مهربان رهگذرش دوخته

چشم صدها کودک است خیره به در تا که افتد سایه پر سوخته

چند وقتی ایست که نخلستان کوفه تشنه مانده منتطر

حس گرما رفته از شیرازه شهر کس نمی داند چرا احساسهاافروخته

دشمن ودوست در بغل زانوی غم دارند ، نهان ، جدانها فریادها

سیلی سردی فرو آمده بر رخساره ایمان زمین تب دارد و کوفته

هر غروب چشمان خورشید هاله ای خونین وپر از یاس دارد بر گریبان

معبر مهتاب هر شب سر به سر بیهودگی ریزد عیان بر دیدگان دوخته

عدل اینک خفته بر خاک ویتیمان اند گرسنه چشمها گوش اند بر ناله ی در

پشت پندار های کرکسی آتش،  ذهنها اند شعار روزگار من کنون گرم سروده

کرسی حکم شیاطین شد بپا بر قلع حق، دارها آماده ی اعدام مردان

حق پرستی رفت درپستوی زندان هر طرف ابلیس نامردی به تعقیب است روفته

آتش و حادثه ها بر پرده شد از فتنه ی دنیای دون و آدمیت رخت بر کند

کاروان عدل  وایمان بی فروغ  از جاری وجوش سکه زد ایمان فروخته

مسلمین در جور طاغوت بنی امیه و عباسیان مترود ومظلوم

زیر تیغ شمر شیعه بند استعمار امت معدن آدم به یغما اژدها دندان نموده

 

 

 

 

 

هدیه به آشنا...
ما را در سایت هدیه به آشنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jelvehyeabimahtab بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:36