چنگ.
چنگ را بردار وامشب بزن آهنگی عزیز
سخت دلگیرم بده ساقی پیاپی پیک لبریز
کاش میشد سر نهاد ورفت وکمشد در غبار
یا که چون رویا محو از جبریک اثبات تیز
دفتر حرفهای تنهایی من پر شده از بیهودگی
بوی باروت وصدای رعد آید ازسکوتم یکریز
کهکشانی ازسلولها رابسیج کردم به دیدار پرچم سبزی علم شد آخراز دل پی پرهیز
روزگاری است ندارم خبر از جان سوختم
تا به کی در وادی حسرت شود جانم ریز
بر نمی دارم دست از سوز سودهای تو
می زنم هر کوبه ی ره بر خبراز تو تمیز
هدیه به آشنا...برچسب : نویسنده : jelvehyeabimahtab بازدید : 20