آشفتگی
دیدمش آشفته مو با قدحی باده به دستش.
بی حجاب از پیچ کوچه شد نما یان ناگه آن رخسار مستش.
طرف زلفش گل سرخ کنگره ی کاخ نگاهش به نظر
انجمن هایی همه جان بر کف از شیوه ی شستش
لیک حال من زنستانی و احساسم به بحر دی از آن یلدای
گیسو های او
چاک چاک و قد خمیده اینک آوارم ز ناوکهای سختش
راسخانی همه در دامنه ی وصف اسیر عالمانی به ظرافتها سبق
هرزگرد لاابالی دل پی تیمار بیماری وقتش
حلقه ی زنجیر در ماهیچه ی پای دل وحشی نشسته کو دوا
زانوانم در بغل پهلو گرفته روی خاکستر بختش
برچسب : نویسنده : jelvehyeabimahtab بازدید : 149