می خواستم پیرامون یاد تو بودن
بر حلقه ی جان، نو نگینی از زبرجد با# عقیق سرخ یمانی زنم.
لیک فکر م پشت معنای نگاهت
رفت تااعماق هستی بیکران.
مات گشتم ، لا جرم از انتخاب .
پس به خود گفتم که با مهرانه
گوهر ، بر گزینم هر گرا نسنگ ظریف از بهر توصیف ، گام
اول پشت در، قصر ی نمایان شد
ز چشم انداز زیبای بهشت مهر .
هر طرف آینه ی تو بی نهایت امتداد رحمت ، و رفق و مدارا ، نیک خو.
.
و اوج دیدم از کمالات بشر لطف
ایمان ، هم صداقت هم سلام و
غیرت و اندیشه از علم رشته هایی رفته تا اوج ثریا ، با مدار حلم آغشته به لبخند خدا . من در آنجا قد رعنا دیدم از اند یشه ها قد اصلی روح نا پیدا ست آری
قد آدم آن شدنهای نهانی همو ست
تو همه تاج سر بابایی ای رعنا
بهتر از این نکته نتوانم سرود.
برچسب : نویسنده : jelvehyeabimahtab بازدید : 104