هدیه به آشنا

متن مرتبط با «روزگار» در سایت هدیه به آشنا نوشته شده است

زخم روزگار

  • بزن زخمم ای روزگار نا بکاربه تکرارت ای هرزه ی کامکاراگر چه مرا خسته تر می کنیمن آخر رها می شوم در خزان یا بهارتنم زخمها دارد از کین تودلم چون کویر است وهم شوره زارچرا بی جواب است داد خواهی منخدایا چرا بی جوابم در این گیر ودارشب بی پناهی من کی رود از برمکه روز روشن است گواه دل بی قراربه خون جگر هر دقیقه رود از سرمپر از درد نامرد وزمانم گه هوشیاردر این ورطه ی زندگی به دام افتاده امرسد مرگ از در به پایش بیافتم سبکبارهزار رد دد نقشه ی سینه امولی بسته دستم به هر انتقام وشکاربه خود گویم او را بس بود در برمولیک اوپر از صبر وبخشایش است در کنار بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزگارم

  • آکنده از اوهام تلخم خانه دلگیر است سخت    ‌ثانیه پتک است و سندان دل در این تقویم وبخت نه حریف روز بیمارم و نه شب می توان آسوده خسبکام من زهر است در این کابوس تکراری زفتقصه ی بودن من سر تا سرش درد است , ...ادامه مطلب

  • روزگارا

  • فکر می کردم گذشته روزگار نامرادیها . بی وفایی چابلوسی کاسه لیسی بی مرامیها . گفته بودم که زلال گشته چو شبنم آدمیت . کس دگر نفروشد انسانیت خود از پس روزمرگیها . فکر می کردم که بوی عفن شرک برچیده است . , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها